دانش‌آموزانی استثنایی با مشکلاتی استثنایی

10:53 - 27 مهر 1400
کد خبر: ۷۶۷۲۹۲
۱۶۰۰ مدرسه در کشور به دانش آموزان استثتایی آموزش ارائه می‌دهند. کارشناسان می‌گویند دانش آموزان این مدارس همانند سایر دانش آموزان عادی با کمبود و عدم دسترسی عادلانه به آموزش رو به رو هستند.

_ روزنامه رسالت نوشت: اگر به تقسیم‌بندی‌های انجام‌شده در مورد انواع مدارس دقت کرده باشید حتما نام مدارس استثنایی به چشمتان خورده است. برای بسیاری این نام‌آشناست و به ویژگی‌های این مدارس و دانش‌آموزانی که در آن تحصیل می‌کنند آگاهی دارند و البته هستند بسیاری، که هیچ نوع شناختی ندارند و با جایگاه و وظایف آن آشنا نیستند. به هر روی این مدارس نیز همانند مدارس عادی به درد کمبود معلم و مربی کمک‌آموزشی، نبود تجهیزات آموزشی و کمک‌آموزشی، کمبود سرانه فضای تحصیلی برای این دانش‌آموزان، عدم دسترسی عادلانه به آموزش در تمام مناطق کشور دچار است و این‌ها بخشی از مشکلات دانش‌آموزان استثنایی به شمار می‌رود. سازمان آموزش‌وپرورش استثنایی که از سال ۱۳۷۰ با مصوبه مجلس کار خود را آغاز کرده، کمتر از یک درصد جمعیت دانش‌آموزان عادی کشور را تحت پوشش دارد.

طبق گزارش رسمی سازمان آموزش‌وپرورش استثنایی کشور، ۷۰ هزار نفر از ۱۵۲ هزار دانش‌آموز استثنایی در قالب طرح تلفیقی در مدارس عادی تحصیل می‌کنند و ۸۲ هزار نفر نیز در ۱۶۰۰ مدرسه استثنایی در هفت گروه آسیب‌دیده بینایی، شنوایی، ناتوانی و کم‌توانی ذهنی، اوتیسم، معلول جسمی و حرکتی، چند معلولیتی و سایر مشکلات درحال تحصیل هستند. آمار دانش‌آموزان استثنایی در کشور هم به‌روشنی قابل برآورد نیست. اداره آموزش استثنایی وزارت آموزش‌وپرورش می‌گوید دو تا سه برابر آمار موجود از تعداد دانش‌آموزان استثنایی را خانواده‌هایشان پنهان کرده‌اند.

موانع آموزشی در ایام کرونا

بااین‌حال مدارس استثنایی همان‌گونه که از نامش پیداست دانش آموزان استثنایی را در خود جای‌داده‌اند و یا به عبارتی دانش‌آموزانی با نیاز‌های ویژه در این مدارس در حال تحصیل هستند و معمولا به هفت گروه آموزشی آسیب‌دیده تقسیم می‌شوند. هر یک از این گروه‌ها باید از شیوه تدریس و یادگیری متفاوتی، هم نسبت به گروه‌های دیگر و هم نسبت به دانش آموزان عادی برخوردار شوند و به دلیل کمبود نیرو، امکانات و فضا، دانش آموزان با بهره‌های هوشی مختلف در یک کلاس قرار می‌گیرند و معلم مجبور است ساعت تدریس را برای برقراری عدالت بین تعداد دانش آموزان به‌طور مساوی تقسیم کند و آن‌ها را به‌صورت انفرادی آموزش دهد و از سوی دیگر این دانش آموزان در ایام کرونا، چالش‌های متعددی داشته‌اند، از بخش نرم‌افزاری برنامه شاد و مشکل عدم دسترسی به تلفن همراه گرفته تا وجود والدین کم‌سواد، کم‌توان و معلولی که قادر نیستند فرزند خود را در یادگیری همراهی کنند. نبود تجهیزات و امکانات الکترونیکی عدم دسترسی به اینترنت در مناطق کمتر برخوردار، دانش‌آموزان استثنایی را دچار عقب‌ماندگی از تحصیل‌کرده و حتی گفته می‌شود، مشارکت نیکوکاران هم به دلیل مشکلات اقتصادی اخیر کاهش‌یافته است.

سال گذشته این آمار از سوی رئیس آموزش‌وپرورش استثنایی اصفهان ارائه شد که ۴۰ درصد دانش آموزان استثنایی امکان استفاده از بستر فضای مجازی را ندارند و تلاش این است که از طریق درس‌نامه‌های مکتوب و یا آموزش‌های حضوری و با رعایت پروتکل‌های بهداشتی، دانش آموزان شرایط حضور پیدا کنند.

فقدان نیروی انسانی متخصص

مشکلات در حوزه آموزش استثنایی فراوان است و می‌توان از زوایای مختلفی به این موضوع پرداخت. سهیلا زال بیگی- مدیر آموزشگاه استثنایی از فقدان نیرو‌های متخصص به‌منظور آموزش این فراگیران انتقاد کرده و تبیین می‌کند: «طبیعتا چنین مدارسی برای تسهیل در فرآیند آموزشی و پرورشی دانش آموزان باید به منابع مختلف، از امکانات و تجهیزات گرفته تا نیروی انسانی آموزش‌دیده دسترسی داشته باشند. نقش نیرو‌های انسانی شاغل در این مدارس، بسیار مهم جلوه می‌نماید ازاین‌رو، باید مطابق ویژگی‌های دانش آموزان با نیاز‌های ویژه، آموزش‌دیده و به خدمت مشغول گردند. با این میزان از اهمیت بار‌ها دیده‌شده که نیرو‌های حق‌التدریسی، نهضتی و یا نیرو‌های قراردادی بدون تجربه و یا آموزش لازم در این حیطه به کار گمارده شده‌اند. به‌کارگیری نیروی انسانی که نه شناختی، نه تحصیلات دانشگاهی، نه دوره‌ای ویژه و نه تجربه‌ای در این زمینه دارد در صورت استخدام، چه نتایجی را عاید خود، دانش‌آموز و مدرسه می‌کند؟ فعالیت این همکاران جز صرف انرژی زیاد و تلاش بسیار، به خاطر روند کند یادگیری دانش آموزان به‌ویژه در گروه آسیب‌دیده ذهنی و اختلالات رفتاری که به‌مراتب مشکلات بیشتری را بروز می‌دهند، درنهایت جز ایجاد بی‌انگیزگی وبی علاقگی و فرسایش چه چیز دیگری را به بار خواهد آورد؟ مسئولان آموزش‌وپرورش لازم است در استخدام نیرو‌ها به این مسئله دقت نظر داشته باشند و نیرو‌هایی را در این حیطه وارد نمایند که دوره‌هایی ویژه را گذرانده باشند یا این که علاقه اولیه برای ورود به این حیطه را داشته باشند تا به‌مرور به دلیل وجود شرایط خاص، آسیب روحی نبینند.

به هر شکل، معلمانی که با تحصیلات دانشگاهی ویژه و با گذراندن دوره‌های خاصی در آموزش‌وپرورش استثنایی پذیرفته می‌شوند و این رسالت عظیم را بر عهده می‌گیرند با امید به خدمتی برای کودکان معصوم و آماده کردن آنان برای زندگی در جامعه‌ای پرهیاهو در این مدارس مشغول به کار می‌شوند، اما پس از گذشت چند سال، در آن‌ها از انگیزه‌ای به همان اندازه که در آغاز ورود به این حوزه وجود داشت خبری نیست و یا این که این معلمان درگیر بسیاری از مشکلات روحی و احساس خستگی و فرسودگی می‌شوند. مخصوصا خستگی از کار که بسیار شاهد آن هستیم. کسی که در مدارس استثنایی سالیان حتی محدودی خدمت کرده باشد می‌داند چه سختی‌هایی را باید درجریان آموزش‌وپرورش این دانش آموزان معصوم بر دوش بکشد.»

روال آموزش کند پیش می‌رود، بازخورد‌ها و نتایج آموزشی آن چیزی نیست که مورد انتظار است، مشکلات رفتاری دانش آموزان متعدد است، مشکلات مالی و محرومیت‌های دانش آموزان، عدم برخورداری غالب اولیا از سواد کافی و درنتیجه عدم همکاری با مدارس، انواع بیماری‌های جسمی و روانی، مسائلی است که شاغلان در این حوزه به‌مراتب بیشتر از مدارس عادی با آن درگیر هستند.

علی رغم پذیرش چنین شرایط و نتایجی که در این حوزه جریان دارد و قابل‌حذف کردن نیست، اگر به وضع معیشتی و حقوق دریافتی معلمان مدارس استثنایی با لحاظ این مشکلات و مسائل گریبانگیر بنگرید علاوه بر بی‌توجهی به‌کل معلمان، بی‌تفاوتی مضاعفی را نسبت به معلمان شاغل در مدارس استثنایی خواهید دید.

معیشت و مسائل رفاهی معلمان استثنایی

اگر میزان حقوق دریافتی این معلمان را با سایر معلمان بررسی کنید تفاوتی را مشاهده نخواهید کرد و سهیلا زال بیگی تأکید می‌کند: «در کنار وظیفه انسانی که در قبال این دانش آموزان بر عهده تک‌تک معلمان است آیا نباید ازنظر معیشت و مسائل رفاهی به‌اندازه‌ای تأمین باشند تا بخشی ازکمبود انگیزه‌ها که به‌مرور در اثر فشار‌ها و تنش‌های مختلف در این محیط، ایجادشده است جبران گردد؟ داشتن شرایط معیشتی مناسب حق هر معلمی است و این حق به‌مراتب برای معلمان شاغل در حوزه استثنایی به خاطر اشتغال با قشری که نیازمند خرج عواطف بیشتر از یکسو و انرژی جسمانی فزون‌تر از سوی دیگر است به‌مراتب بیشتر احساس می‌گردد. عدم وجود مسائل رفاهی کافی برای شاغلین در این بخش می‌تواند نقش مهمی را در بی‌انگیزگی آنان ایجاد نماید. به‌عنوان شخصی که در این حوزه در حال انجام‌وظیفه هستم بخش بسیار زیادی از این بی‌علاقگی و نارضایتی از شرایط موجود را به عینه شاهدم. انرژی بسیار زیادی را به‌ویژه معلمان، باید در کلاس برای دانش آموزان صرف نمایند. در کنار تمام کمبود‌ها همانند نبود امکانات و نبود نیرو‌های کافی در این مدارس که خود بحث جداگانه‌ای می‌طلبد، می‌بایست به شرایط رفاهی و حقوق دریافتی همکاران شاغل در این بخش توجه ویژه‌ای مبذول داشت.»

کمبود نیرو نیز از چالش‌های این حوزه به شمار می‌رود و معاون وزیر و رئیس سازمان آموزش‌وپرورش استثنایی با اشاره به این که ۱۲ هزار نیرو که سال گذشته مجوز جذب آن صادرشده، کفاف نمی‌دهد، توضیح داده است: «هنوز نیروی جدیدی به بدنه این سازمان وارد نشده است.» به گفته جواد حسینی، در طرح جذب معلم، مقرر شد ۱۰ درصد نیرو‌هایی که به آموزش‌وپرورش اختصاص پیدا می‌کند به آموزش استثنایی داده شود.

کمبود سرانه فضای تحصیلی

کمبود سرانه فضای آموزشی هم از دیگر مشکلات مدارس استثنایی کشور و این گروه از دانش آموزان است. گفته می‌شود، «استاندارد لازم برای سرانه فضای آموزشی دانش‌آموزان عادی ۳/۸ مترمربع است.» سازمان آموزش‌وپرورش اعلام کرده، ۲/۵ مترمربع فضا به ازای هر دانش‌آموز در مدارس عادی وجود دارد، اما این فضا در مدارس استثنایی کشور به‌مراتب محدودتر و کمتر است و رسانه‌ها گزارش داده‌اند که «در مدارس استثنایی به لحاظ فضا، تخصص و زمان حداقل ۵ تا ۱۰ برابر دانش‌آموزان عادی هزینه کرد نیازاست. سرانه فضای آموزشی به گفته رئیس سازمان آموزش‌وپرورش استثنایی در مدارس استثنایی هم‌اکنون ۱۰ متر است درحالی‌که باید ۲۸متر باشد. بر اساس طرح آمایش سرزمین که در سال گذشته در این خصوص انجام‌شده است ۲۱۰ مدرسه علاوه بر مدارس موجود، موردنیاز آموزش‌وپرورش استثنایی در کشور است. نه دولت توان مالی هزینه کردن برای این دانش‌آموزان را دارد و نه نیکوکاران قدرت مشارکت بیشتر رادارند.»

فاطمه رحمانی از معلمان مدارس استثنایی است که در باب مشکلات آموزش‌وپرورش دانش آموزان استثنایی در گرایش تلفیقی توضیحاتی را ارائه می‌دهد و ابتدا بیان می‌کند: «دانش آموزان تلفیقی به گروهی اتلاق می‌شود که به لحاظ داشتن هوشبهر مطابق با سایر دانش‌آموزانی هستند که در مدارس عادی حضور دارند، اما دارای نقص بینایی، شنوایی و یا جسمی- حرکتی‌اند. وقتی این دانش آموزان دارای هوشبهر عادی باشند، سازمان استثنایی اجازه نمی‌دهد که در مدرسه استثنایی تحصیل کنند، البته این دانش آموزان باید سال‌های اولیه تحصیل را در مدرسه استثنایی بگذرانند و براین اساس، نابینایان، تحرک جهت‌یابی و بریل خوانی را فرامی‌گیرند و ناشنوایان، تربیت شنوایی و لب‌خوانی را تمرین می‌کنند و اگر آمادگی لازم را کسب کنند، طبق قانون به مدارس عادی برمی‌گردند. البته کم پیش می‌آید که دانش‌آموزی باهوش عادی، پیش‌دبستانی را بیشتر از دو سال بگذراند و معمولا همانند دانش آموزان عادی دوساله هستند، اگرچه بازهم داریم دانش آموزان ناشنوایی که از چهارسالگی به مراکز اندرزگاه می‌روند، یعنی جایی که بیشتر وقتشان را آنجا سپری می‌کنند تا بتوانند در کنار سایر دانش آموزان، مهارت‌های لب‌خوانی و تربیت شنوایی را بیشتر بیاموزند. بعدازاین مرحله می‌رسیم به مرحله‌ای که این دانش آموزان باید در مدارس عادی تحصیل کنند، که در حال حاضر، سوای کرونا و دردسرهایش، مشکلات دانش آموزان عادی بسیار زیاد است، از این نظر که نیروی انسانی کمی در آموزش‌وپرورش داریم و محتوای کتب درسی بسیار زیاد است و دانش‌آموزانی که تا مقطع ششم در مدارس عادی و کنار دانش آموزان دیگر تحصیل می‌کنند، چون تک معلم دارند و دروس به نسبت سبک‌تر و آسان‌تر است و ازآنجایی‌که والدین نیز کمک می‌کنند و معلم نیز به لحاظ عاطفی، حواسش هست، راحت دروس را فرامی‌گیرند، اما وقتی به پایه‌های بالاتر می‌رسیم، به‌ویژه متوسطه اول یا دوم، مشکلات این دانش آموزان بیشتر می‌شود، چون برنامه‌های درسی متعدد و تعداد معلمان زیاد است و از این نظر شرایط برای آن‌ها سخت‌تر می‌شود.»

حذف دروس غیرکاربردی از محتوای آموزشی دانش آموزان استثنایی

این معلم معتقد است که «این دانش آموزان نباید تمام محتوای دروس عادی را بگذرانند، ازجمله دروس انتزاعی مثل درس هدیه‌های آسمان و دین وزندگی و تاریخ و جغرافیا. البته بازهم جغرافیا ملموس است، اما درسی مثل تاریخ برای این‌ها سخت است. وقتی از مقطع ابتدایی به کلاس پنجم و ششم می‌رسیم، به هر دانش‌آموز براساس توانمندی‌هایش بیشتر از هفته‌ای ۲ الی یا ۴ ساعت معلم رابط تعلق نمی‌گیرد. معلم رابط کسی است که امور شده از مدرسه استثنایی به مدرسه عادی برود و یکسری امور را با معلم و مدیر هماهنگ کرده و دروس را برای این دانش آموزان مناسب‌سازی می‌کند، این معلم نمی‌تواند سرفصل و یا درسی را حذف کند و همان درسی که دانش آموزان عادی می‌خوانند، دانش آموزان استثنایی نیز باید همان را بخوانند. خاطرم هست که برای مناسب‌سازی یکی از دروس به نام «هدیه‌ها» به مدرسه‌ای عادی رفتم، داستان حضرت موسی بود که مادرش او را داخل سبدی گذاشته بود تا داخل رود نیل بگذارد، دانش‌آموز ناشنوایی که این درس را به او تفهیم کردم، اصلا درکی از این موضوع نداشت و گفت چرا باید مادر، فرزندش را داخل آب بیندازد و اصلا نتوانست آن درس را متوجه شود. مشخص است که برای افراد ناشنوا، تاریخ و قوم ایلام و پارس و شوش و تمدن‌های قدیمی و ... بی‌مفهوم است و گنجینه لغات بسیاری کمی دارند و بیشتر بر روی کار‌های عملی- مهارتی مثل نقاشی می‌توانند متمرکز شوند و در دروس عملی از خود معلم هم توانمندترند. یا دانش آموزان نابینا، هوش بصری ندارند، چون نمی‌بینند،

بنابراین آموزش تاریخ به آن‌ها نیز بی‌فایده است، اما بازهم به هر ترتیب این‌ها، چون می‌شنوند بهتر تاریخ را متوجه می‌شوند. ما طبق سرفصل‌هایی که تدریس می‌کنیم، ایجاد انگیزه و ارزشیابی ورودی داریم که ببینیم دانسته‌های این‌ها به چه صورت است و دانش آموزان استثنایی که در مدارس عادی تحصیل می‌کنند، واقعا از این موضوع رنج می‌برند و سازمان آموزش‌وپرورش استثنایی باید با هماهنگی وزارتخانه، این دروس را برای دانش آموزان استثنایی حذف کنند. مسلما برای دانش‌آموز ناشنوا، قرائت قرآن بسیار سخت است. گرچه ناشنوایان، دارای هوشبهر عادی‌اند، ولی بازهم فاقد مهارت یک دانش‌آموز عادی هستند، بنابراین چرا باید آن دروس را بخوانند؟ وقتی برای پایه نهم، درس انقلاب سفید و مشروطه را تدریس می‌کردم، دانش آموزان ناشنوا درکی از این مسائل نداشتند، چون تصوری از انقلاب و امام خمینی ندارند. از طرفی ممکن است در یک کلاس درس، چهارپایه داشته باشیم و ۴۵ دقیقه هم برای تدریس فرصت باشد، یعنی چهار ۴۵ دقیقه و این مسئله فشار بسیاری را به معلم استثنایی تحمیل می‌کند و معلم استثنایی فرصت رسیدگی به همه دانش آموزان در چهارپایه را ندارد و اغلب این بچه‌ها از دوست و آشنا رانده‌شده‌اند و اغلب، سرخوردگی‌های خود را در کلاس درس سرریز می‌کنند و می‌خواهند به گفتار و رفتار آن‌ها و مشکلات حرکتی‌شان توجه شود. البته اکثر مراکز استثنایی، اتاق‌های گفتاردرمانی و کاردرمانی دارند که به دلیل کمبود نیرو و تجهیزات، شاید به دانش‌آموز هفته‌ای یک یا دو ساعت هم نوبت نرسد، اما صرف‌نظر از این مسائل، بازهم معلم به‌جای آنکه دروس پایه را به آن‌ها آموزش دهد، دروس اجتماعی و تاریخی و هدیه‌های آسمانی را تدریس می‌کند، درحالی‌که این‌ها اغلب به مدرسه می‌آیند تا توانمند شده و بتوانند در صورت استقلال از پس خود برآیند و معلم نمی‌تواند این دروس را تدریس نکند، چراکه در دفتر نمره ستونی هست که باید گزارش بدهد چه کتبی را درس داده و طرح درس و کارنامه بزند و بودجه‌بندی را بنویسد.»

مدرکی بدون یادگیری واقعی/ لزوم آموزش دروس مهارتی به‌جای دروس نظری

رحمانی در ادامه اضافه می‌کند: «دروس در مقطع متوسطه دوم تخصصی است و دانش آموزان ناشنوا اغلب رشته علوم انسانی نمی‌روند و نابینایان هم فقط در رشته علوم انسانی تحصیل می‌کنند و قادر به تحصیل در رشته تجربی نیستند، چون برای آن‌ها نه آینده شغلی دارد و نه از پس آن برمی‌آیند و آموزش‌وپرورش هم توانی ندارد که با خط بریل، هندسه و مثلثات ترسیم کند. دانش‌آموز ناشنوا وقتی به مقطع دبیرستان می‌آید، اگر فنی و حرفه‌ای و یا کاردانش برود، بازهم دروس نظری دارد و معلمان استثنایی اغلب در دانشگاه فرهنگیان در رشته استثنایی تحصیل‌کرده‌اند و این رشته هم یک زیرمجموعه از آموزش ابتدایی و علوم تربیتی است و اطلاعی از دروس تخصصی مثل فیزیک و شیمی ندارند و طبعا دانش آموزان در این مقطع هم مشکلاتی دارند و در مقطع متوسطه اول و دوم، چون تعدد معلمان زیاد است، گاهی بادانش آموز کاملا همکاری می‌کنند و نمره می‌دهند و از قبل سؤال‌ها را ارائه کرده تا از روی همان سؤال‌ها امتحان بگیرند و دانش‌آموز قبول شود، اما یکسری از معلمان، بچه‌ها را اذیت می‌کنند. درمجموع این بچه‌ها، آموزش و مدرکی بدون یادگیری واقعی را دریافت می‌کنند. درصورتی‌که به‌جای آموزش دروس نظری، می‌توانند دروس مهارتی و یا دروسی را فرابگیرند که به دردشان بخورد تا بتوانند اگر روزی مستقل شدند، گلیمشان را از آب بیرون بکشند. حال‌آنکه ناشنوایان و یا نابینایان وقتی به دانشگاه می‌روند و فارغ‌التحصیل می‌شوند، نمی‌توانند در حرفه‌ای مشغول شوند، چون برای این‌ها کار نیست و درواقع به‌جای آنکه به این افراد به‌صورت اختصاصی آموزش داده شود، زمانشان برای آموزش دروس بی‌فایده به هدر می‌رود.»

این معلم با اشاره به دانش آموزان توان‌خواه نیز بیان می‌کند: «دانش آموزان عقب‌مانده ذهنی، آن‌ها که از هوشبهر کمتر از ۱۲۰ برخوردارند، یکسری مرزی می‌شوند که بازهم در مدارس عادی تحصیل می‌کنند و دانش‌آموزانی که از مرزی به پایین هستند، یعنی ۷۰ به پایین‌اند، نمی‌توانند در مدارس عادی تحصیل کنند و به لحاظ قانونی باید به مدارس استثنایی بیایند که متمرکز در مرکز شهر و استان است. تدریس به دانش آموزان کم‌توان، دانش‌آموز محور است یعنی ممکن است یک دانش‌آموز ۵ سال در پایه ابتدایی بماند و در آخر هم تبصره می‌خورد و به اول می‌آید و پایه اول را هم سه یا چهار سال و مابقی پایه‌ها را نیز به همین ترتیب پشت سر می‌گذارد، تا این که می‌بینید سن تقویمی این دانش‌آموز، ۱۷ سال است، ولی پایه‌ای که در مدرسه تحصیل می‌کند، سوم یا چهارم ابتدایی است، درحالی‌که این دانش‌آموز به لحاظ جسمی رشد کرده و به بلوغ رسیده و ممکن است حرکات جنسی غیرارادی نیز از او سر بزند. دخترانی که نمی‌توانند خود را کنترل کرده و نظافت شخصی‌شان را رعایت کنند، مادرانشان این‌ها را به مراکز بهداشتی می‌برند تا با مصرف دارو یا تزریق آمپول، عادت ماهیانه نشوند، اما بسیار کم پیش می‌آید که خانواده‌ها بخواهند چنین چیزی را قبول کنند. برای پسران نیز به همین صورت است و ناخودآگاه تمایلاتی در آن‌ها ایجاد می‌شود که دست خودشان نیست. در مدارس استثنایی، چون دانش آموزان دارای هوشبهر بسیار پایینی هستند، باید طبق پروتکل‌هایی خاص، آموزش‌های لازم به این دانش آموزان ارائه شود تا خودمراقبتی را یاد بگیرند، به این معنا که کارگاه‌هایی برای مهارت افزایی برگزار شود و دانش آموزان سؤالاتی که دارند را مطرح کنند و این مسئله باید با همراهی خانواده‌ها و معلمان صورت بگیرد تا بتوان این مهارت‌های خودمراقبتی را به این‌ها القاء کرد. آن‌ها به لحاظ سن تقویمی بالا و به لحاظ هوشی پایین هستند و هر آن ممکن است آسیب ببینند، چون تمایلات جنسی این‌ها دست خودشان نیست؛ موضوعی که مغفول مانده است و مهارت صیانت دانش‌آموز از خود به طورکامل از دروس پیش حرفه‌ای و حرفه‌ای حذف‌شده است. ممکن است سازمان آموزش‌وپرورش استثنایی بگوید که این‌طور نیست و ما هفته‌ای دو ساعت برای این‌ها کلاس‌های مهارت‌آموزی برگزار می‌کنیم، اما این مهارت‌ها شامل، پرتاب توپ و یا آموختن شماره شناسنامه و تاریخ تولد و بحث تعمیر اتومبیل و ساخت چوب و ... است. سوای این مسائل، دانش آموزان پیش حرفه‌ای و حرفه‌ای که دوره متوسطه اول و دوم هستند، درس‌هایشان موازی با هنرستان است و بسیاری از مهارت‌ها و دروس نظری را باید همانند دانش آموزان عادی بیاموزند، اما این بچه‌ها توانش را ندارند و باید زنگ تفریح را بیشتر و ساعت درسی را کمتر کرد.»



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *