رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

ضرورت اقدامات امدادی فوری بعد از قحطی در پی اشغال توسط روس‌ها و انگلیس

0:01 - 31 خرداد 1400
کد خبر: ۷۳۴۶۴۱
دسته بندی: سیاست
قحطی بزرگ ۱۹۱۹ - ۱۹۱۷، بی‌تردید بزرگ‌ترین فاجعه تاریخ ایران و بسیار فراتر از همه فجایع پیش از خود بوده است. کتاب «قحطی بزرگ» نشان می‌دهد ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی، ۴۰ تا ۵۰ درصد کل جمعیت ایران، در اثر گرسنگی و مرض‌های ناشی از آن و سوء تغذیه از میان رفته‌اند.

 - با وجود بی‌طرفی ایران در جنگ جهانی اول، در طول این جنگ به ضربات و خسارت جبران ناپذیری بر پیکره میهن و ملت ما وارد آمد. ورود بی‌محابای قوای بیگانه و نیروهای متخاصم به خاک ایران در فقدان یک دولت قوی و متمرکز و دارایی سامانه اداری کارآمد، هرج و مرج و ناامنی و پراکندگی و بی‌ثباتی را دامن زده و به تشدید ضعف دولت مرکزی و ضخامت حال و وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران انجامید. در نتیجه ایران بی‌طرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود، تقریباً به اندازه یک کشور در حال جنگ خسارات و خرابی تحمل کرد.

در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد. قحطی‌ای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیرو‌های بیگانه - به ویژه قوای انگلیس - در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باورنکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.
 
کتاب «قحطی بزرگ» بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست «محمدقلی مجد» درباره قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷ است که در ۲۰۰۳ منتشر شد.  در سلسله برش‌هایی، به بازخوانی این کتاب می‌پردازد.

 

***

محمد، ولی خان تنکابنی، رئیس الوزرای پیشین، در یادداشت روزانه خود در تاریخ دوشنبه، ۱۹ نوامبر ۱۹۱۷ (سیم صفر الخیر سنه ۱۳۳۶) می‌نویسد: «الحاق چند روز است که شمیران به شهر آمدم، زیرا که در این شهر قحطی گرانی هرج و مرج بطوری است که حد و حسابی ندارد. الان گندم خرواری پنجاه و پنج تومان. برنج هفتاد تومان و جو چهل و ریاست علاء‌السلطنه، محتشم السلطنه ... وزیر مالیه تمام غله انبار خرمن و صحرا همه را به باد دادند در پنج ماه کنار رفتند، چهار روز است عین‌الدوله باز هم رئیس ا‌لوزراء آمدند مرا چسبیده‌اند که کار ارزاق درست کن. نه در تنور نان و نه در انبار خرمن غله و نه در کیسه پول دارند. همه ایران یاغی طاقی گرانی است. یک قطره باران نیامده است.»
 
نوبهار ۲۰ نوامبر ۱۹۱۷، (شماره ۶۳)، گزارش می‌کند هر روز شماره زیادی از مردم مستأصل، مرد، زن و کودک، از دیگر نقاط به تهران می‌آیند و در خیابان‌ها یا دکان‌های متروک زندگی می‌کنند. در همین شماره این گزارش آمده است: «به موجب یک خبر خصوصی که به اداره (روزنامه) رسید، پریروز قبل از ظهر میرزاابوالقاسم خان درب دکان نانوایی جنب انبار گندم یک سینی مس غفلتاً از در دکان نانوایی برداشته رو به فرار می‌گذارد، آژان پست (کشکی) او را دستگیر و پس از استنطاق خود اقرار به دزدی‌های مهم می‌کند؛ لذا کمیسری ده نفر آژان با یک صاحب منصب برای تفتیش به خانه مشار‌الیه می‌فرستند، پس از ورود اشاره به گوشه اطاق کرده آژان وارد اطاق شده لحاف مندرسی را در گوشه اطاق بوده بلند می‌نمایند می‌بیند یک پسر و یک دختر کوچک از گرسنگی مرده و عیال مشارالیه هم در گوشه دیگر اطاق به واسطه گرسنگی در حال نزع است.»
 
نوبهار ۲۰ نوامبر ۱۹۱۷ (شماره ۶۳) گزارش می‌کند که دولت و تجار ثروتمند ایجاد مکان‌هایی برای اسکان و اطعام مستمندان آغاز کرده‌اند. این روزنامه گزارش می‌دهد گروهی از تجار ثروتمند دور هم جمع شده‌اند و هر یک مبلغی را ماهانه برای کمک به مستمندان تعهد کرده‌اند. معین‌التجار بوشهری با ۵۰۰ تومان در ماه بیشترین انفاق را کرده است. کمترین رقم تعهد شده ۵ تومان در ماه بوده است. اوضاع در یزد وخیم بوده است. همین شماره نوبهار گزارش می‌دهد که تجار یزدی برای رفع گرسنگی عمومی، از کرمان و رفسنجان گندم خریده‌اند، اما حاکم کرمان باز هم اجازه حلم آن گندم را نداده است. نهایتاً دولت مرکزی به حاکم دستور داده هزار خروار گندم به یزد بفرستد. حاکم مطلقاً از این کار سرباز زده است.

نوبهار ۱۰ ژانویه ۱۹۱۸ (شماره ۸۶)، خبر از شما زیاد اجسام بی‌نام و نشان روی زمین مانده در خیابان‌های تهران می‌دهد و می‌افزاید که «نه زنده می‌داند و نه مرده که به کجا باید رو کند.» این روزنامه گزارش می‌کند که فراز از سرما بسیاری در مساجد می‌خوابند و در آنجا اطعام نیز می‌شوند. بعداً مقرر شد از مساجد تنها برای خوابیدن استفاده شود و توزیع غذا تنها در نوانخانه‌ها انجام گیرد. در همین زمان، دولت تلاش می‌کند تصویری ملایم‌تر ارائه کند. در رعد ۱۱ ژانویه ۱۹۱۸، چنین آمده است. «نظمیه راپورت داده در هفته گذشته ۵۱ نفر از گرسنگی و سرمایه در معابر تهران تلف شده‌اند.» هیچ‌کس نمی‌تواند این رقم را باور کند.
 
در همان شماره گزارشی از اقدامات برای رفع قحطی در تهران آمده است: «در پاین ماه دسامبر کمیته خیریه مرکز (سازمان که تماماً به دست ایرانیان شکل گرفته بود) اقدامات زیر را برای فقرای شهر انجام داده است؛ اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاق‌های فراوان؛ تأمین اثاثیه و وسیله گرمایی لازم؛ اختصاص باغی مجزا به زنان و کودکان مستمند؛ نگهداری هزار نفر؛ تأمین حمام برای آنها؛ تأمین لباس؛ تهیه یک وعده چای، آش و برنج؛ تیمار بیماران؛ مراقبت از زنان باردار تعذیه نوزادانشان با شیر؛ ایجاد مریضخانه با ۳۰ تخت؛ ایجاد کارگاهی برای فرشبافی زنان و کودکان که تا کنون ۸ دار قالی در آن به کار گرفته شده؛ و به کار گرفتن یک معلم برای تعلیم دینی کودکان.»

در گزارشی با تاریخ ۱۵ ژانویه ۱۹۱۸، کالدول می‌نویسد: «طبقات فقیر تقریباٌ تنها با نان و برنج زنده‌اند. قیمت گندم هر بوشل پانزده تا بیست دلار است. البته اگر بشود با این قیمت‌ها اساساً چیزی پیدا کرد. برنج هر پوند پنجاه سنت تا دو دلار است نرخ برابری فعلی است.» او ادامه می‌دهد: «دولت ایران با کمیته امداد محلی که میسیونر‌های آمریکایی و دیگران تشکیل داده‌اند همکاری می‌کند و برنج و غله آن‌ها را مجانی و الباقی اجناس را با پرداخت وجه تأمین می‌کند.» در کرمانشاه خبازان خاک سفید را با آرد مخلوط می‌کردند. نامه‌ای از ئی.‌ای داگلاس از مریض‌خانه آمریکایی‌ها در تهران به کالدول در ۱۵ ژانویه ۱۹۱۸ می‌نویسد: «از خانم اف. ام. استد از کرمانشاه در نامه‌ای خبر رسیده کمبود شدید غله در خبازخانه‌های عمومی به حدی است که خاک سفید را با آرد قاطی می‌کنند تا حجم آن بیشتر شود.»

در همین زمان، علی‌رغم شواهد موجود، رعد به ارائه تصویری ملایم‌تر ادامه می‌دهد. بنا بر آنچه در رعد ۱۶ ژانویه ۱۹۱۸ آمده است اوضاع در اصفهان «دارد بهتر می‌شود. حاکم اصفهان تلگرام کرده است اخیرا برف و باران بسیار خوبی باریده است. غله کافی در بازار یافت می‌شود و گمان می‌رود این مقدار تا برداشت بعدی کافی باشد. برای همه نان هست و اکثر روز‌ها مقداری تا شب باقی می‌ماند.
 
اکنون گندم که هر خروار ۱۵۰ تومان فروخته می‌شد، ۶۵ تومان فروش می‌رود.» در مقابل ستاره ایران ۱۷ ژانویه ۱۹۱۸ (شماره ۹۵) گزارش می‌کند «اکثریت زیادی» از مردم تهران دچار گرسنگی هستند. صحنه‌های رقت‌بار در خیابان‌های شاهدی است بر از میان رفتن تدریجی یک ملت، روزی نیست که هزاران نفر نمی‌میرند. این روزنامه سئوال می‌کند مسئول خون این مردم بی‌گناه که اجساد بی‌نام و نشانشان در خیابان‌ها ریخته است، کیست؛ و به مرد هشدار می‌دهد هر ساعت شمار مردگان رو به فزونی است و نسل ایرانی در خطر نابودی است.
 
این روزنامه می‌نویسد: «در طول چند روز گذشته تعدادی در اثر وبا در بازار فروش و دیگر نقاط بحر خزر مرده‌اند.» کالدول در ۲۲ ژانویه ۱۹۱۸ در تلگرامی گزارش می‌کند: «اقدامات امدادی فوری باید برای شهر‌های مختلف انجام گیرد. گزارش‌ها نشان می‌دهند هر روز چندین نفر می‌میرند. در آن دسته از ولایات ایران که دولت قیمت‌ها را ثابت کرده است، مقدار گندم، برنج و ارزاقی که می‌توان تهیه کرد محدود است. نیاز‌های پزشکی بسیار سخت یافت می‌شود. واردات ارزاق اگر ناممکن نباشد عملی نیست.
 
قیمت‌ها بیش از حد است، گندم هر بوشل ۱۵ تا ۲۰ دلار است. اتباع و مقام‌های ایران سازمان محلی در تهران ماهانه ۲۰ هزار دلار خرج می‌کند، ولی تنها ده درصد نیازمندان شهر را پاسخ می‌دهد. در دیگر ولایات نیز اوضاع به همین منوال است.» رعد ۲۸ ژانویه ۱۹۱۸ از شرایط قم خبر می‌دهد: «اوضاع ارزاق درشهر قم رقت‌بار است. در طول هفته گذشته بیش از ۵۰ نفر در اثر سرما و گرسنگی تلف شده‌اند و شماری از آن‌ها را هنوز دفن نکرده‌اند. بعضی از مردم برای قوت خود فقط خون گوسفند در اختیار دارند.»
 
این روزنامه پیرو خبر باز شدن نانوایی‌های دولتی در تهران در شماره ۲۹ ژانویه ۱۹۱۸ چنین گزارش می‌کند: «دولت می‌خواهد ۲۰ دکان خبازی برای فروختن نان به فقرا به قیمتی نازل باز کند و دیگر خباز‌ها می‌توانند به هر قیمتی که می‌خواهند نان بفروشند.» نوبهار ۲۹ ژانویه ۱۹۱۸ شماره ۹۱) گزارش می‌دهد مستوفی الممالک، رئیس الوزراء، شش ماه حقوق خود (۳۰۰۰ تومان) را وقف فقرا کرده است.
 
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *